مهار Don’t Feel احساس نکن ( بی حسی منطقی و حالت یخ زده در ارتباط )
احساس، جوهرِ زنِ زنده است، ولی برای زنهایی که این مهار را دارند اجازه حضور پیدا نمی کند وقتی اجازه احساسی بودن به خودت می دهی ، یعنی از نقطهای برگشتی که جهان همیشه بهت گفته بود: «احساس خطرناک است، جدی باش، کنترل کن.
در خانمها، این ترکیب به خودبرتر پنداریِ منطقی و بیاحساسی اجباری میانجامد.
در مردها، به ناتوانی در ابراز نیاز عاطفی.
اما حقیقتش اینه که احساس، مثل آب روان است — اگر در مسیر خودش جاری باشد هیچ خطری ندارد.
خطر فقط وقتی میآید که حبسش کنیم، یا بخواهیم با سدِ عقل و کنترل، جلوی جریانش را بگیریم.
ـ فرمان خاموشِ بقا
۱. تعریف پایه
«احساس نکن» مهاریست که به کودک میآموزد برای زندهماندن باید احساساتش را خاموش کند؛
همانطور که کسی چراغ را در طوفان میپوشاند تا نسوزد.
در ظاهر، این کودک آرام و منطقی بهنظر میرسد، اما درونش رودخانهای از حسهای یخزده جریان دارد.
فرمولش ساده است:
احساس = خطر → بیاحساسی = بقا
۲. ریشهٔ شکلگیری در کودکی
این مهار وقتی میکارد که:
- والد یا مراقب، از روی ناامنی خودش، نمیتواند احساس کودک را تاب بیاورد.
- وقتی گریه میکند، میشنود: «گریه نکن! چیزی نشده!»
- وقتی خوشحال است: «زیاد ذوق نکن، چشم میزنند!»
- وقتی عصبانی است: «بیادب نشو!»
کودک نتیجه میگیرد:
«احساساتم باعث ناراحتی دیگران میشود؛ پس بهتر است خاموششان کنم.»
از همینجا آموزش میبیند:
امنترین کودک، بیاحساسترین کودک است.
3. چطور مهار احساس نکن با مهار «قوی باش» همدست میشود
یادمان هست؟ مهار «قوی باش» میگفت احساس خطرناک است چون ضعف میآورد.
مهار «احساس نکن» میگوید اصلاً احساس نکن تا در امان بمانی.
دوتایی با هم این دیالوگ را میسازند:
«حرف نزن از دردت، منطقی بمان، ادامه بده!»
در خانمها، این ترکیب به خودبرتر پنداریِ منطقی و بیاحساسی اجباری میانجامد.
در مردها، به ناتوانی در ابراز نیاز عاطفی.
بُعد جسمی و روانبدنی
بدن زبانی دیگر دارد. وقتی احساس خاموش شود، بدن فریاد میزند:
- گرفتگی گلو → «حرفی دارم که گفته نشده.»
- درد معده → «احساسات هضمنشده.»
- سستی پاها → «ترس از حرکت در جهت خواستههای قلبی.»
در چارچوب چهار عنصر:
- آب (احساس) → یخ زده
- نسیم → خفه
- خاک → سفت
- آفتاب → کمرنگ
مرحلهٔ شفابخشی: مجوز احساس
در مسیر لَطافت، تو یاد گرفتی که لطافت از دلِ احساس میآید.
پس درمان این مهار نه در تفکر، بلکه در بازاجازه دادن به حسهاست.
تمرین ۱ — باز کردنِ شیرِ آب احساس
دست روی قلبت، سه نفس آرام، و جملهٔ پرمیشن:
«من احساس میکنم، و بدنم امن است برای این احساس.»
بدنت ممکن است بلرزد، اشک بیاید یا گرما بالا برود؛
همه یعنی سیستم عصبی از حالت انجماد به جریان بازمیگردد.
تمرین ۲ — نامگذاری نرم
احساس فعلی را نام ببر، بدون قضاوت:
«الان خشم دارم. الان اندوه دارم.»
وقتی نام میدهی، کودک درون میفهمد دیگر طرد نمیشود.
تمرین ۳ — نوشتار احساسی
هر شب قبل خواب سه جمله بنویس:
۱. امروز چه حسی اومد؟
۲. من با اون حس چه کردم؟
۳. اگر اون حس صدا داشت، چی میگفت؟
این دفتر، آینهی آزادسازی تدریجیِ «احساس نکن» است.
مثالهای روزمره
در کار، اضطراب داری ولی خودت را منطقی جلوه میدهی (قبول کن «الان میترسم»، سه دم عمیق بکش)
کسی ناراحتت میکند ولی میخندی ( با خودت بگو «یک لحظه ناراحت شدم» با نفس عمیق اون نارحتی را رها کن
پرمیشن نهایی (مجوز احساس)
احساس کردن، نشانهٔ ضعف نیست؛ نشانهٔ زندهبودن است.
هر احساسی که پذیرفته میشود، خودش فروکش میکند.
من امنم، حتی وقتی میگریم یا میخندم.
جمعبندی
مهار «احساس نکن» محصول ترس از عمق است،
اما لَطافت میگوید: «قدرت من در عمق من است.»
پس هر بار که به خودت اجازه احساس میدهی،
در واقع «قدیمیترین شکل محبت به خود» را انجام میدهی.
از این لحظه، هر بار که اشک آمد یا قلبت لرزید، به جای خاموش کردن آن بگو: من تو را می پذیرفتم و با تو مثل آب رود جاری می شوم و مسیری زیبا می سازم.
اینگونه یکی شدن با احساس، کل مهار «احساس نکن» را ذوب میکند
ریشهگذاریِ نو برای مفهوم «احساسی بودن»
میخواهیم در حافظهٔ بدن، معنای تازهای بنویسیم تا کودک درونت احساس را مساویِ امنیت بداند.
جملهٔ مادرِ جدید برایش این است:
احساسی بودن طبیعیترین شکل جریان زندگی است.
من احساس میکنم، چون احساس یعنی جریانِ زندگی در من.
هر اشک، نوازشِ نور در قلبِ من است.
این جمله را صبحها روی قلبت تکرار کن تا بدن یاد بگیرد احساس = امن.
نگارشِ جملهٔ تثبیت برای کودک
سه سطح دارد، مثل لایههای تنفس:
1- ذهن – چند بار در روز تکرار کن:
«من احساسیام، و همین یعنی جریانِ زندگی در من.»
2- بدن – وقتی اشک یا گرما یا سنگینی حس کردی، دست روی قلب بگذار و بگو:
«اینحس، پیامِ نور است، نه خطر. من امنم.»
اجازه نده اشک به اندوه تبدیل شود، اشک هایت را جاری کن ولی هربار که با هر اشک دستت را روی قلبت بگذار و با کودک درونت صحبت کن.
به او بگو دیدی این بار گریه کردی و قضاوت نشدی ، بعد از این ارتباط همراه با اشک لبخند می زنی طوری که انگار سبک و رها هستی.
3- کودک – در تخیل، کودک درونت را در آغوش بگیر و کنار گوشش بگو:
«دیگه لازم نیست جدی باشی تا امن بمونی. الان احساست خودش پناهته.»
مانترای احساسی بودن
احساسی بودن، جریانِ آبی ست که مسیر را باز میکند.
احساس، یعنی آبِ آرامی که در من جاریست،
میلغزد، میشوید، میگشاید، و حیات میآورد.
من در این جریان ایمنم، چون آب هرگز نمیجنگد؛
فقط راهش را پیدا میکند.
هر بار دلِ جدی و کنترلگرِ قدیمی خواست دستِ جریان را بگیرد،
بگو در دل:
«من نمیجنگم با موجهای خودم…
من آبم، و آب همیشه راهش را باز میکند.»
با چند روز تکرار، بدن تو یاد میگیرد که احساس کردن = گشودگی است، نه خطر.
و آن وقت دیگر هیچ سدِ خشنی درونِ لَطافتِ تو باقی نمیماند.
بیشتر بدانید :
در صورتی که قصد دارید با مباحث خودشناسی و پیش نویس زندگی بیشتر آشنا شوید، ، پیشنهاد ما این است که پکیج از عزت نفس تا ارتباط موثر که شامل دو محصول کاربردی می باشد را با تخفیف فوق العاده تهیه فرمائید. این دوره آموزشی،حاصل پژوهش ها و جست و جوهای ده ساله ماست که با متد انجمن بین المللیTA تهیه شده است.






دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟نظری بدهید!