نمایشنامه زندگی – مجموعه داستان تو (6)

زنی پنجاه ساله به  نظر می رسید با خطوط عمیق چروک روی پیشانی اش، قدری برایش روی صندلی کنارم در مترو جا باز کردم، کمی که جایش روی صندلی باز شد گفت راستی فلان فیلم را دیده ای ، گفتم نه ! موضوعش چیست ؟ با آب و تاب از صحنه های غمگین و پایان تلخ داستان گفت و شروع به اشک ریختن کرد…گفتم بهتر نیست فیلم هایی را انتخاب کنید که اینهمه حزن انگیز نباشد؟، گفت ای خانم! ما که همه زندگیمان غم و غصه بود ، اون از پدر خدا بیامرزم که همیشه من را کتک می زد و بعدش هم من را به مردی که 20 سال از خودم بزرگتر بود شوهر داد، اونم از شوهرم که هیچ وقت روی خوش ازش در زندگی ندیدم ، اصلا دنیا خیلی نامرده ! دخترم و پسرم هم من را رها کردند و …

داشتم به صحبت هاش خوب گوش می دادم که یاد نقش قربانی در الگوی رفتاری مثلث کارپمن افتادم، راستش میشه تقصیر همه اتفاقات زندگی را گردن پدرت ،همسرت ، فرزندت ، رییست و مملکتت بیندازی، و خودت را راحت کنی . ولی چقدر خوب میشد اگر همه آدمها خودشناسی عمیق تری از خودشون داشتند تا بفهمند تکرار یک الگوی تکرار شونده تحقیر و کتک خوری ، شاید به نمایشنامه روانی ما برمی گردد، الان هم بعد از اینهمه سال، درسته که پدر و همسرش کنارش نیستند که کتکش بزنند ولی با دیدن فیلم های حزن انگیز، خودش خودش را کتک می زند، و انگار والد درونش میخواهد به کودک درونش هالی کند که تو ارزشمند نیستی، حقته که همیشه غمگین و ناراحت باشی.

اگر قدری روی خودشناسی خود بیشتر کار کنیم به قدر، منزلت و عظمتی که در درونمان هست پی خواهیم برد و هر آینه صدای خدا را می شنویم که فریاد می زند، تو زمایی، خودمایی،اگر این راز شنیدی و نترسیدی و بیدار شدی، در همه افلاک خدایی، به خودآ، به خودآ ….

 

نویسنده : لیلا امیری نسب 

 

بیشتر بدانید:

 

خودشناسی به روش تحلیل رفتار متقابل TA

 

 

 

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگو شرکت کنید؟
نظری بدهید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *