اندر حکایت روابط بین عروس و مادرشوهر، حول وجود شازده پسر

گاهی در تحلیل روابط میان عروس‌ها و مادرشوهرها، محور بحث ، حول وجود شازده پسر می‌چرخد. شازده پسری که برای عروس خانم، شوهر و شریک زندگی است و برای مادر عزیزش پاره‌ ی تن و مونس جان.

 

مادر، فرزند خویش را دوست دارد و او را جگرگوشه ی خود می‌داند. مادر، پسرش را که حالا دیگر برای خود مردی شده و همسری انتخاب کرده است، باز هم همان پسرک خردسال، نوجوان و جوانک سال‌ها پیش می‌پندارد که در آغوشش پرورش یافته است.برخی از مادران ماه‌ها و بلکه سالها پس از ازدواج پسرشان ،همچنان دوست دارند همان روابط و خاطرات کودکی را با پسرشان حفظ کنند.

از سوی دیگر، عروس خانم با دنیایی از آرزوها، آرمان‌ها، رویاها و اندیشه‌ها ، مایل نیست که کس دیگری جز او به شوهرش چیزی بگوید، از او چیزی بخواهد و یا فکر و اندیشه او را حتی برای زمان کوتاهی به دور از چشم همسر در اختیار داشته باشد، ولو اینکه این فرد مادر عزیز شوهرش باشد.

بسیار جای خوشحالی ست که با شناخت وجه شخصیت خود و دیگران به راحتی می توانیم اینگونه روابط را مدیریت کنیم.

چگونه به روش TA روابط خود را مدیریت کنیم

از نگاه تحلیل رفتار متقابل TA همه ما انسانها سه وجه شخصیت داریم (والد – بالغ – کودک ) که بسته به پیش نویس زندگی خود در روابط خود با دیگران رفتار می کنیم .

برخی از مادران در نقش والد بیش حمایتگر هنوز نمی‌توانند نگرانی‌شان را از وضعیت فرزندشان پنهان دارند و حتی گاه نسبت به خوراک روزانه پسر نیز احساس نگرانی می‌کنند و چنین خیال می‌کند که عروس خانم نمی‌تواند غذای دلخواه پسرشان را تهیه کند .

اینگونه مادران خود به مهر و محبّت پسرش در هر شرایطی نیاز دارد و این نیاز به هنگام جدایی و تنهایی، ایّام پریشانی و بیماری و به ‌ویژه در دوران پیری و حمایت‌خواهی، بیش از پیش خودنمایی می‌کند. هر اندازه میزان وابستگی عاطفی مادر با پسر بیشتر و بیشتر باشد،واکنش او با شدت فراوان‌تری در فکر و اندیشه و کلام و رفتار مادر جلوه‌گر خواهد بود.

 

گاه بعضی ازمادران در  نقش والد پرخاشگر ، با دخالت مستمر در برنامه‌های زندگی زوج‌های جوان، احضار پی در پی پسر و ارائه توصیه‌ها ی ویژه و نسخه‌های خاص، در اختیار گرفتن بخش قابل توجهی از اوقات او و قرار دادن وی در موقعیت دوگانگی احساس و تعارض روانی و بعضاً بدخلقی‌ها، سردی‌ها و ستیزهای ناشی از آن، زمینه ی بدبینی و پیش فرض‌های نادرستی را در اذهان بسیاری از عروس خانم‌ها ایجاد می‌کند.

 

مادر به یقین دوست دارد که آرزوی دیرینه‌اش تحقق یابد و پسر عزیزش جامه ی دامادی به تن کرده، در کنار عروس دلخواهش زندگی مستقلّی را تشکیل دهد و آن را اداره نماید، امّا دلواپسی او در چگونگی ارتباط و پیوند مستمر عاطفی پسر با او و نیز نحوه ی رابطه ی عروس با دست پرورده‌اش، بسیار تعیین کننده روابط بین آنها می باشد.

 

از سوی دیگر، عروس خانم نیز سعادت، خوشبختی و آرامش زندگی مشترک را در گرو بذل محبّت و تعلق خاطر متقابل می‌‌داند. او همه ی توجه و محبّت، فکر و اندیشه و جاذبه همسر را برای خود می‌خواهد و دوست دارد با همه وجود در خانه دل همسر جادوانه جای بگیرد.

عروس خانم به رغم بسیاری از واقعیت‌ها نمی‌خواهد از جنبه بالغ شخصیت خود به این روابط نگاه کند و نمی‌تواند جایگاه اول همسرش را به عنوان«پسر» آن مادری که وصفش رفت شاهد باشد، او نمی‌خواهد شوهرش را آقا پسر همیشه ی مادر و یا «بچه ننه» ببیند، هر چند که مادر داماد چنین بیندیشد و چنین بخواهد!

عروس خانم دوست دارد و سخت مشتاق است که فکر و روان همسر را در اختیار داشته باشد و گاهی با رفتارهایی از وجه شخصیت کودک لجباز  دوست دارد نظر و مشورت او کانون خانواده را بیاراید و برنامه زندگی مشترک را تنظیم و اجرا نماید.

 

مشکل اینجاست که ما فکر می کنیم با بالغ شخصیت خود با دیگران ارتباط برقرار می کنیم ولی در بسیاری از اختلافات  ، افراد از وجه والد و یا کودک خود با دیگران ارتباط برقرار می کنند و همین باعث ایجاد اختلاف ، تعارض و تنش در رابطه می شود.

علت اینکه افراد بیشماری نمی توانند روابطی سرشار از تفاهم در کنار یکدیگر داشته باشند به دلایل گوناگون شخصی، اجتماعی و ویژگی‌های شخصیّتی  می باشد و تا زمانی که این ویژگی های شخصیتی را نشناسیم قطعا نمی توانیم با یکدیگر کنار بیایم.

گاه افراد  برای احتراز بر چسب‌ها، نگرش‌ها و اتهامات ناروای دخالتگری، ارتباط و مراوده ی خود را به حداقل رسانده، واز کنار همه ی مسائل با بی‌تفاوتی گذر می‌کنند و لب فرو می‌بندند و گاه به رغم میل باطنی ، سیاست در کنار بودن و جدایی و سکوت کردن را پیشه ی خود می‌سازند.

بیشتر بدانید :

— بررسی وجه شخصیت والد پرخاشگر و کودک درون لجباز -تحلیل رفتار متقابل

ولیکن جای خوشحالی است که تحلیل رفتار متقابل TA می تواند به افراد کمک کندتا با سه وجه شخصیت والد -بالغ – کودک آشنا شوند و به آسانی نحوه ارتباط موثر بادیگران را بیاموزند و در نهایت روابط صمیمی بالغانه بدور از تنش با دیگران برقرار نمایند.

–آموزش مبانی مقدماتی تحلیل رفتار متقابل TA-ویدئو آموزشی

 

 

 

15 تفکر اشتباه که مانع حال خوب شما می شود را به راحتی بشناسید

1- ذهن‌خوانی (mind reading)

 فکر می کنید، بدون شواهد کافی می دانید که دیگران به چه چیزی فکر می کنند. مثل :

”جواب سلامم را نداد، پس حتما از دست من ناراحت است.”

شما فرض را بر این می گذارید كه می دانید آدم ها چه فكر می كنند بی آن كه شواهد كافی در مورد افكارشان داشته باشید.

 

2-پیش‌گویی (furtune telling)

آینده را پیش گویی می كنید به اینصورت كه اوضاع بدتر خواهد شد یا خطری در پیش است.

پیش بینی می کنید که حوادث آینده، بد از آب در می آیند یا این که خطرات زیادی شما را تهدید می کند. مثل :

”در امتحان شکست می خورم”

”کاری گیر من نخواهد آمد”.

 

3- فاجعه‌سازی (catastrophizing)

معتقدید هر چه اتفاق افتاده یا خواهد افتاد به شدت افتضاح،دردناک ، ناخوشایند و غیر قابل تحمل است بطوری که شما نمی توانید آن را تحمل كنید.مثل :

 ”افتضاح می شود اگر در دانشگاه قبول نشوم”.

”زشت است که تا این سن نتوانستم ماشین و خانه بخرم”.

 

 

4-برچسب زدن (labling)

به خودتان یا دیگران، صفات کلی و منفی نسبت می دهید.مثل:

”کسی این کالا را نمی خرد”

“من آدم بی ارزشی هستم” 

“او بی لیاقت است”.

 

5- نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت (discounting positive)

مدعی هستید که کار های مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده و ناچیز هستند مثل:

”این کار از عهده همه بر می آید” 

 ”قبول شدن در کنکور که کار مهمی نیست”.

”طراحی سایت را هر کسی می تواند انجام دهد”.

”همه مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد را به راحتی می گیرند”.

 

 

6- فیلتر منفی (negative filter)

تقریبا همیشه جنبه های منفی را می بینید و به جنبه های مثبت توجه نمی کنید.ذهن شما نکات منفی را بیشتر مورد توجه قرار میدهد. مثل:

”هیچ کس مرا دوست ندارد”

“من هیچ کاری از دستم برنمیاید”

“هیچکس مقاله من را نمی خواند”

 

 

7- تعمیم افراطی (overgeneralizing)

بر پایه یک حادثه، الگو های کلی و مشابه با آن حادثه را منفی استنباط می کنید. مثل:

”این اتفاق همیشه برای من روی می دهد”

”در همه کار ها شکست می خورم”

“هرگز کارم درست پیش نمی رود”

 

8-باید اندیشی (should)

به جای این که حوادث را بر پایه چیزی که هستند ارزیابی کنید ، بیشتر آن ها بر اساس چیزی که باید باشند، تفسیر می کنید. مثل :

”باید کارم را خوب انجام بدهم”

”باید در کنکور قبول شوم”.

”باید این هفته کتابم را به پایان ببرم”.

 

9- قضاوت‌ گرایی (judgment focus)

 به جای این که خودتان، دیگران و حوادث پیرامون را بپذیرید و درک کنید، اغلب آن ها را در قالب ارزیابی های سیاه و سفید می نگرید. دائم خودتان و دیگران را طبق یکسری معیار های دلبخواهی، ارزیابی می کنید و متوجه می شوید که خودتان و دیگران پایین تر از آن حدی هستید که باید باشید.مثل :

 ”در دوران دانشگاه خوب عمل نکردم”

”اگر تنیس بازی کنم، از پس آن بر نمی آیم”

 ”سارا چقدر موفق است، ولی من اصلا موفق نیستم”.

 

 

 

10- شخصی‌سازی (personalizing)

علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت می دهید و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده می گیرید. مثل :

”ازدواجم بهم خورد، چون بیشتر من مقصر بودم”

“مادرم از شدت مریضی دوام نیاورد، چون خوب نتوانستم ازش پرستاری کنم “

“فرزندم به موفقیت نرسید چون من پول کافی برای فرستادن او به دانشگاه نداشتم “

 

 

11-سرزنش‌ دیگران (blaming)

دیگران را علت مشکلات و احساسات منفی خود می دانید و از طرفی مسئولیت تغییر رفتارتان را نیز فراموش می کنید. مثل :

”دیگران باعث عصبانیت من می شوند”

 ”والدینم باعث و بانی همه مشکلات من هستند”.

 

12- مقایسه‌های نا عادلانه (unfair comparisons)

حوادث را طبق معیار های ناعادلانه تفسیر می کنید. خودتان را با کسانی مقایسه می کنید که از شما برترند و به این نتیجه می رسید که آدم حقیری هستید. مثل :

 ”او خیلی موفق تر از من است”

”شاگرد اول کلاس در امتحان خیلی بهتر از من عمل کرد”.

 

13-تاسف‌گرایی -ای کاش ها –  (regret orientation)

به جای این که در حال حاضر به کاری فکر کنید که از دستتان بر می آید، بیشتر به این مسئله می اندیشید که ای کاش در گذشته بهتر عمل می کردید. مثل :

 ”اگر تلاش کرده بودم ، شغل بهتری پیدا می کردم”

”ای کاش این حرف را نمی زدم”.

 

14- چی می‌شد اگر (what if)

دائم از خودتان سوال می کنید چی می شود اگر چنین اتفاقی بیفتد و در آخر با هیچ جوابی راضی نمی شوید.مثل :

”چی میشد اگر زنگ میزد..”

یا “چی می شد اگر این حرف را نمیزدم”.

 

15- استدلال هیجانی (emotional reasoning)

از احساسات و هیجانات خود برای تفسیر واقعیت استفاده می کنید نه بصورت واقع بینانه . مثل :

”چون دلم شور میزند، پس اتفاق ناگواری می افتد.”

”چند شب هست که خواب بد می بینم، پس حتما اتفاق بدی می افتد.”

 

تمام 15 نکته ای که در بالا ذکر شد را یکبار مرور کنید و در مورد خودتان نمونه هایی را روی کاغذ بنویسید تا خودشناسی عمیق تری از خودتان پیدا کنید.

تنها راه رسیدن به زندگی ایدال، از مسیر خودآگاهی و خودشناسی می گذرد ، پس بهتر است تلاش کنیم آگاهی خود را افزایش داده تا عزت نفس بیشتری در بر خورد با اتفاقات و حوادث داشته باشیم.

افراد با هوش هیجانی بالا ، چرایی احوال و چرایی رفتار خود را بررسی می کنند و کنترل عمیقی بر افکار، احساس و رفتار خود دارند، لذا به راحتی قادرند حال خوبی برای خود ایجاد کنند .

 

 بیشتر بخوانید : 

 

8 روش کاربردی براي شفای کودک درون

 

قانون 10 به 90 استفان کاوی – روشی برای زندگی بهتر

 

۱۳ رفتاری که هرگز در افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس نمی‌بینید

آموزش زندگی موفق با TA

 

لینک های آموزش رایگان تحلیل رفتار متقابلTA

 

 

 

 

 

8 روش کاربردی براي شفای کودک درون

کودک درون منبع الهام ، شهود، خلاقیت و نوآوری می باشد ،کودک درون، بخش شاد درون ماست، بخشی که اکثر ما گمش کرده ایم، این بخش از شخصیت درونمان، به ما انرژی و انگیزه و نیروی حیات می بخشد و زندگی ما را سرشار از طراوت و حس ناب زیستن می کند، اگر بتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم

در اینجا 8 روش کاربردی برای شفای کودک درون در رسیدن به لذت ، شادی و یک زندگی با بهره وری بالا را بخوانید:

 

1-خود را در شرايط ناآشنا قرار دهيد: 

کارهايي انجام دهيد که واقعا برايتان تازگي دارد:مثل يادگيري زبان جديد يا نواختن يک ساز يا ورزشی مفرح مثل اسکیت و یا مسافرت به یک جای جدید!

گوپنيک؛ پروفسور فلسفه در دانشگاه برکلي مي گويد: با مسافرت به اماکن جديد، شناخت شما از محيط کمتر مي شود؛ ممکن است گم شويد، زبان آنجا را نمي دانيد. در نتيجه احساس مي کنيد تمامي اين اطلاعات جديد را يک باره دريافت مي کنيد، همان‍طور که کودکان دنيا را مي شناسند.

مغز کودکان مانند پلاستیک است. یعنی دائما درحال ایجاد روابط جدید با محیط می باشداو می گوید: شما می توانید در سنین بالا هم با قرار دادن خود در شرایط نا آشنا و انجام فعالیت های جدید خاصیت پلاستیکی مغز خود را فعال کنید (البته نه به اندازه دوران کودکی)

 

2-يادگيري ماجراجويانه را در پيش بگيريد:

گوپنيک مي گويد: ما در بزرگسالي سعي در حل کردن مشکلات کنوني خود داريم. کودکان و نوجوانان مشکلي ندارند، بنابراين انرژي آن ها صرف کشف موضوعات جديد مي شود.

به جای تمرکز روی مشکلاتی مثل گم شدن انگشترتان، خراب شدن ماشین وسط اتوبان، قسط های بلند مدت ، تمام انرژی تان را صرف یک ماجراجویی جدید کنید و همواره رو به جلو حرکت کنید و تنها به لحظه اکنون و خلق رویدادهای جدید بیندیشید.

3-در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده

بچه ها همزمان چند فعالیت را انجام نمی دهند، بلکه فقط یکی را در لحظه انتخاب می کنند، در آن غرق می شوند و تا زمانی که تمامش نکرده اند سراغ چیز دیگری نمی روند. این خصلت آنها که با تمام وجود و توجه خود، غرق یک چیز در آن لحظه می شوند باعث شادی عمیق شان می شود. اما بیشتر بزرگسالان ترجیح می دهند همزمان چند کار را انجام دهند و برای همین هم تمرکز چندانی ندارند.

 

4-بنگريد

دنياي بزرگي اطراف ماست، اما خيلي راحت مي توان با پريدن از يک فعاليت به ديگري از آن غافل شد. برن استاين مي گويد: با بزرگ تر شدن، فراموش کردم به آسمان نگاه کنم. من روز خود را با نگاه کردن به صفحه تلفن همراهم شروع مي کردم و از يک کار به سوي ديگري مي شتافتم و اين امر باعث شد زندگي را فراموش کنم! از کودکان بياموزيد که استاد لذت بردن از اطرافشان هستند! گاه و بيگاه مکثي کنيد تا تمامي آنچه در اطرافتان در جريان است را ببينيد.

5- با کودکان وقت بگذرانيد

گوپنیک می گوید:من یک نوه دو و نیم ساله دارم و وقت گذرانی با او باعث می شود بفهمم دنیا چقدر زیبا و پر محتواست. درست است که به عنوان سرپرست کودکتان، همواره چنین فرصت هایی برایتان وجود ندارد، اما وقتی که فرصت داشتید “مکثی کنید و از آرامش بودن در کنا ر کودکان لذت ببرید.” گوپنیک می گوید:از این فرصت استفاده کنید!

او می گوید:بشمارید و ببینید یک کودک 2 تا 4 ساله طی 5 دقیقه چند آزمایش انجام می دهد. اگر من می توانستم این مقدار کاوش را طی یک سال انجام دهم، تبدیل به یک دانشمند می شدم.

 6-هر روز يک کار را با تمرکز کامل انجام دهيد

یکی از چیزهایی که بزرگسالان در کودکان تحسین می کنند این است که آنها با تمام وجود غرق در تجارب خود هستند و برای پذیرش نتایج آن آماده اند!

برای 90 دقیقه گوشی خود را به حالت سایلنت در کشوی میز خودبگذارید، اینترنت را خاموش کنید، تمام تمرکزتان را روی یک کار قرار دهید ، و در طول مدت انجام آن کار به هیچ چیز دیگری نیندیشید، بعد از 90 دقیقه می توانید به خودتان به مدت 20 دقیقه جایزه دهید، استراحت کنید، گوشی موبایلتان را چک کنید و یا یک بازی انجام دهید .

7- روزي يک کار دلخواهتان را انجام دهيد

گاهی فیلم دلخواهتان را ببينيد، با دوستانتان بگرديد، به پارک یا سینما بروید، کودکان همواره مشغول انجام کارهايي هستند که دوست دارند. شما هم روزانه يک کار را براي دل خودتان انجام دهيد! با خواسته هاي خود در ارتباط باشيد تا تجارب و يافته هاي جديدي به دست آوريد.

 

8-نکات مثبت را بنويسيد:

 کودکان از اتفاقات کوچکي که برايشان مي افتد شگفت زده مي شوند و تا روزها آن را به ياد دارند و براي والدين شان تعريف مي کنند. بکرفلپس مي گويد: هرشب 3 تجربه مثبتي را که در طول روز داشتيد بنويسيد. اين کار مي تواند به مهمي فارغ التحصيلي يا به سادگي ديدن پروانه اي روي يک گل باشد!

همچنین بخوانید :

7مرحله از فرایند خوددوستی و عزت نفس 

مراقبه کودک معنوی درون 

قانون 10 به 90 استفان کاوی -روشی برای زندگی بهتر 

 

اگر به این بهانه که سرتان خیلی شلوغ است و فرصت خیلی کمی دارید، خودتان را درگیر چندچالش همزمان کنید، یعنی قبول کرده اید که در لحظه نباشید. ضمنا بهتر است در مورد حوادث دیروز اینقدر فکر نکنید و ببینید در این لحظه در اطراف تان چه روی می دهد. دست از تفکر وسواس گونه به ضرب العجل های کاری و زندگی در آینده بردارید و همین الان برای همین لحظه کاری انجام دهید. نگران لیست های بی پایان بایدها نباشید و یکی را انتخاب کنید و تا زمانی که تمامش نکرده اید سراغ بعدی نروید.

اگر ذهن تان فقط درگیر کاری باشد که هم اکنون آن را در دست دارید، کیفیت عملکردتان بالا خواهد رفت. با تمرکز داشتن و پراکنده نبودن ذهن، انرژی ذهنی تان هم ذخیره شده و سرحال ترید.

کودکی خود را به یاد دارید؟ زمانی که همه چیز زیبا و مانند قصه ها بود و شما را غرق شگفتی می کرد؟ متاسفانه خواسته های ما از زندگی مانند کار، روابط انسانی ، پول و سلامتی باعث می شود تا همه ما کم کم این حس شگفتی ساز را از دست بدهیم. اما این به معنای نابودی این احساس نیست!

 لطفا کودک درون تان را که دوست دارد تفریح و لذت را هم چاشنی هر کاری بکند فراموش نکنید!

 

 

۱۳ رفتاری که هرگز در افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس نمی‌بینید

عزت نفس احساس خوبی در مورد خود داشتن و اعتماد به نفس، باور به توانایی های خویش است. و این با خودشیفتگی متفاوت است. هرچند حس خود ارزشمندی اغلب با خودشیفتگی اشتباه گرفته می شوند.

افراد خودشیفته می‌خواهند، همه فکر کنند که آنها انسان‌های ویژه‌ای هستند. لذا تمام تلاش خود را می کنند که در نظر دیگران خوب و ارزشمند به نظر بیایند ، آنها به تحسین دیگران نیاز دارند و حس می‌کنند سزاوار تحسین و توجه دیگران هستند و این احساس، در ناامنی‌های عمیق آنها ریشه دارد؛

ولی عزت نفس واقعی هیچ ارتباطی با خودخواهی ندارد و این دوباهم کاملا با هم متفاوت هستند،  در این مقاله ۱۳ رفتاری که هرگز در افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس  نمی‌بینید را برایتان عنوان خواهیم کرد:

 

 

 1- اهمیت‌دادن بیش‌ازحد به چیزهایی که دیگران می‌گویند

 

به دنبال تأیید دیگران بودن، این فکر را تقویت می‌کند که شما به تأیید و تصدیق بیرونی نیاز دارید، ولی حقیقت این است که عشق درونی شما به خودتان کافی نیست. برای اهمیت ندادن به حرف مردم و اینکه بتوانید شخصیت خودتان را بسازید،هدفی بلندمدت برای خود تعیین کنید وتمام تمرکزتان را روی رسیدن به اهدافتان بگذارید.

 

2-انتظارو توقع از دیگران

تلاش کنید تا جایی که می توانید نیازهایتان را شخصا برآورده نمایید، این باور را در خودتان تقویت کنید که من قادر به برآورده کردن تمام نیازهای مالی خودم هستم و خداوند مرا در خلق یک زندگی ایده آل یاری می کند، من از دیگران هیچ توقعی ندارم وحتی تا جایی رشد می کنم که می توانم به دیگران نیز کمک کنم .

 

3- درگیر خودگویی منفی شدن

 

همه ما انسانها، یک والد سرزنشگر درونی داریم که به محض اشتباه و خطا، ما را مورد بازخواست قرار می دهد ، افراد با عزت نفس در برابر واگویه های ذهنی خود می ایستند و به صورت مداوم با تکرار عبارتهای تاکیدی مثبت، ذهن خود را در جهت مثبت هدایت می کنند .

 

4- هدردادن زمان برای کارهای غیر ضروری

 

برای تقویت و بالا بردن اعتمادبه‌نفس، باید بتوانید مهارت ها و توانایی های خود را افزایش دهید. افراد با اعتماد به نفس بالا، به‌جای غرق‌شدن در سرگرمی‌های موقتی، مثل تلویزیون و شبکه های اجتماعی روی خودشان سرمایه گذاری می کنند و از زمان خود حداکثر استفاده را می برند.

 

5-  به گذشته فکرکردن

 

فرقی نمی‌کند که افراد چه شرایط خوب یا بدی در گذشته داشته‌اند، چون آن اتفاق‌ها قبلا رخ داده‌اند، مهم این است که  افراد با اعتماد به نفس توجه خود را به امروز معطوف می کنند و برای ساخت آینده‌ای بهتر هر روز تلاش می کنند .

 

6- خیال پردازی بیش از حد در مورد آینده

 

تنها راه رسیدن به آینده‌ای که می‌خواهید، این است که همین الان مفید و کارآمد باشید. خیال‌ها و رؤیاهایتان درمورد آینده ارزشی نخواهند داشت، مگر اینکه در همین لحظه دست‌به‌کار شوید و برای رسیدن به آنها تلاش کنید ، افراد با هوش هیجانی بالا می دانند که راه رسیدن به اهداف از مسیر برنامه ریزی و اقدام می گذرد و ذکر این نکته بسیار حائز اهمیت می باشد که افراد به رویاهایشان نمی رسند بلکه به اهدافشان می رسند.

 

7- نگرانی بیش از حد درمورد آینده

درست است که برای رسیدن به اهداف وخواسته هایمان باید طبق برنامه ریزی عمل کنیم ودورنمایی از آینده داشته باشیم ، ولی این بدان معنا نیست که بیش از حد نگران آینده باشیم ، تنها کاری که امروز باید انجام دهیم ، کار درست و دقیق در راستای استراتژی مزبورمی باشد،

یک قرارداد با خدای خود ببندید ، مبنی بر اینکه من کار خودم را کامل ودقیق انجام می دهم ،تو نیز کار خودت را در جهت تامین هزینه ها ،و تامین روزی به صورت کامل به انجام برسان . و ایمان داشته باشید که روزی شما از طریق غیب می رسد.

 

8- فکرکردن درمورد اشتباهات به‌جای تمرین قدرشناسی

 

بیشتر مردم دقیقا همان چیزی نیستند که می‌خواهند باشند. آدم های شاد و با اعتمادبه‌نفس، قدر خودشان و داشته‌هایشان را می‌دانند و این قدرشناسی باعث می‌شود که به رشد بیشتر و ساختن زندگی رضابت‌بخش برای خود ادامه دهند.

حتی در زمان هایی که اشتباهات مکرری مثل از دست دادن فرصتی داشته اید، تمرکز خود را روی نکته های مثبت وداشته هایتان قرار دهید تا سریعا در مدار مثبت قرار بگیرید.

 

9- پرسیدن نظرات دیگران قبل از بیان نظر خود

 

متخصص تجربیات و مکتب خود شوید و بیشتر اوقات موضع خودتان را داشته باشید. با پذیرابودن نسبت‌ به اطلاعات جدید، دیدگاه‌های دیگران راگوش دهید ولی  سعی کنید همیشه در جایگاهی منفعل و تسلیم قرارنگیرید ، افراد با عزت نفس، به ارزشها و نظام ارزشی خودشان پایبند هستند.

 

10- تمرکز بیش‌ازحد بر جزئیات وفکرنکردن به مسائل کلی

 

چشم‌انداز متعادلی داشته باشید تا بتوانید در کاری که انجام می‌دهید درگیر شوید، بدانید به کجا خواهید رسید و ببینید که چقدر پیش رفته‌اید.

افراد با اعتماد به نفس بالا ، تمام انرژی خود را روی هدف، متمرکز می کنند ، و جزییاتی که ممکن است انرژی آٰنها را هدر دهند رها می کنند.

 

11- به‌دنبال اشیاء (یا افراد یا چیزهای) بیرونی بودن، برای آرام‌کردن زخم‌های درونی

 

کسانی‌که واقعا عزت نفس دارند، از زخم های روح خود آگاه هستند و فعالانه با درمان این دردها یا دریافت آموزش‌های لازم برای رفع آنها تلاش می‌کنند و گرفتار مکانیسم‌های دفاعی و لذت‌های موقتی‌  نمی‌شوند که به برطرف‌کردن مشکل اصلی کمکی نمی‌کنند.

پس تلاش کنید به جای پاک کردن صورت مسئله، مشکل اصلی خود را بیابید تا زخم های درونی خود را هر چه زودتر درمان نمایید . به یاد داشته باشید که زخم های روح وقتی التیام می یابد که از درد به درس تبدیل شود.

 

12- استرس و نگرانی در مورد دیگران

 

افرادی که در مسیر خودشناسی قرار دارند می دانند که قادر به تغییر زندگی دیگران ، حتی نزدیک ترین عزیزان خود نیستند ، لذا به جای اینکه انرژی خود را صرف استرس و نگرانی در مورد آنها نمایند آن بر رشد فردی خودشان سرمایه‌گذاری میکنند،

افراد با عزت نفس می دانند که وقتی خودشان تغییر کنند، و در بالاترین حد رشد وکمال قرار گیرند، قطعا الگویی ارزشمند برای دیگران خواهند شد، وهمین می تواند انگیزه ای برای تغییر آنها باشد .

 

13- عدم مسئولیت پذیری

 

نکته آخر و بسیار حائز اهمیت ، این است که افراد با عزت نفس ،مسئولیت تمام و کمال زندگی خود را می پذیرند و به این درک می رسند که برای رشد وپیشرفت، نیاز به آموزش بیشتر در زمینه  خودآگاهی و خودشناسی دارند.

افراد با عزت نفس در مسیر رشد، هر روز روی خودشان سرمایه گذاری می کنند و با افزایش آگاهی ، نقاط ضعف خود را شناسایی و نقاط قوت خود را تقویت می کنند.

 

 

 

 

 

 

قانون 10 به 90 استفان کاوی – روشی برای زندگی بهتر

قانون 10 به 90 چیست؟

در زندگی روزمره اتفاقات زیادی می افتد که بعضی از این اتفاقات، اصلا از قوانین خاصی پیروی نمی کنند یا قابل کنترل و قابل پیش بینی نیستند. این اتفاقات مثل خراب شدن ماشین، اشتباهی سهوی در محیط کار ،تأخیر در حرکت قطار یا هواپیما که در طول روز ممکن است برای هر فردی اتفاق افتدو تحت کنترل نمی باشد.

تمامی این اتفاقات می تواند تأثیر منفی بر روی فرد بگذارد و شاید تا ساعتها بر روی فرد اثر گذار باشد، ولی باید جلوی این تأثیرات منفی را گرفت و در هر شرایطی بهترین عکس العمل را از خود نشان داد. در مواجه با هر اتفاقی تبدیل بدترین شرایط به بهترین شرایط می تواند بهترین راه حل باشد.

به عنوان مثال، سر میز صبحانه نشسته‌اید که دختر شما با عجله میاید و به میز صبحانه می خورد و باعث می شود تا چای بر روی لباس شما بریزد.اتفاقی که اصلا قابل کنترل و پیش بینی نبود.

شما با عصبانیت سر دخترتان داد می کشید و به طبقه بالا برای تعویض لباس های خود می روید و زیر لب به همسرتان که چای را روی لبه میز گذاشته غر می زنید.

بعد از آن می بینید که دخترتان چون در حال گریه کردن بوده صبحانه نخورده و به سرویس مدرسه خود نرسیده است و به دلیل اینکه همسرتان عجله دارد و باید سریع به محل کارش برسد خودتان بایددخترتان را به مدرسه برسانید و مجبورید مسیر را با سرعت غیر مجاز بروید که متاسفانه جریمه می شوید و 15 دقیقه دیرتر به مدرسه می رسید.
بعد از رسیدن به مدرسه، دخترتان بدون خداحافظی می رود.

 

با نیم ساعت تأخیر به محل کار خود می رسید و متوجه می شوید کیف تان را نیاورده اید و همین روال برای بدترشدن روز شما ادامه دارد.

از محل کار خود به خانه می آیید و همچنان همسر و دخترتان از بابت رفتار صبح شما هنگام صرف صبحانه ناراحت هستند.

چرا روز شما به این بدی گذشت؟
مقصرچای بود که ریخته شد؟
مقصردخترتان بود که گریه می کرد؟
مقصر پلیس بود که بخاطر سرعت غیر مجاز جریمه تان کرد؟
مقصر خودتان بودید که عکس العمل خوبی نسبت به اتفاقات نداشتید؟

 

ریختن چای اصلا قابل پیش بینی نبود ولی عکس العمل شما می توانست بهتر باشد

اگه عکس العمل متفاوتی داشتید روزتان این گونه می شد:

چای از روی میز صبحانه بر روی لباس شما می ریزد  شما می‌ گویید «اشکالی ندارد عزیزم، دفعه بعد مراقب باش.»

سریع به طبقه بالا رفته و لباس خود را عوض می کنید و با کیفتان به پایین برمی گردید و می بینید دخترتان با سرویس به مدرسه می رود و برایتان دست تکان می دهد.شما هم 5 دقیقه زود تر به محل کار خود می رسید و روزخوبی را ادامه می دهید.

شاید 10 درصد اتفاقات خارج از کنترل ما هستند ولی 90 درصد کاملا به عکس العمل و نوع نگرش ما برمیگردد.

قانون 10 به 90 می تواند زندگی ما را تغییر دهد به شرط آنکه بخواهیم زندگی خوبی و نگاه متفاوتی به زندگی داشته باشیم.

شخصی که  هوش هیجانی EQ بالایی دارد قادر است به شکلی بالغانه احساسات خود را کنترل کند و در مواقع لازم واکنش مناسبی به اتفاقات نشان دهد.

 

حال خوب و آرامش

لیست محصولات فروشگاه

 

بیان این جملات در ارتباط ممنوع!

برخی جمله ها و کلمات وجود دارند که هرگز نباید آن ها را بیان کنید:

بسیاری از افراد در روابط با همسرشان به علت استفاده نادرست از کلمات، صدمات جبران‌ناپذیری به رابطه‌شان می‌زنند. عبارات می‌تواند شمارا کیلومترها از دیگران دور کند و جالب اینجاست که بعدازآن از خودتان می‌پرسید “چرا رابطه من با همسرم نمی تواند مثبت باشد؟”

مقالات و مطالب علمی نمی‌توانند به شما یاد دهند چه چیزی را به دیگران بگویید و چه چیزی را نگویید. این شما هستید که با در نظر گرفتن رابطه‌تان و خصوصیات طرف مقابلتان باید لیستی از جملات منفی تهیه‌کرده و از به‌کارگیری آن‌ها خودداری کنید.در این مقاله مطالبی جهت تجدید نظر در ارتباط برای شما آمده است. 

4 مورد از این جملات ممنوعه :

1-همیشه/ هرگز:

” تو هرگز به من گوش نمی‌دهی.”

آیا احساس می‌کنید با شنیدن این حرف طرف مقابلتان بیشتر به شما توجه می‌کند؟

بهتر است بگویید :

“من دوست دارم بیشتر با تو در رابطه باشم، خوشحال میشم اگر برام زمان بزاری “

تلاش کنید به‌جای تأکید بر “تو ” از ” من ” استفاده کنید.

شاید این جمله شما درست به نظر برسد و نشان می‌دهد که شما تمایل به تغییر وضعیت کنونی دارید. در استفاده از کلمات نظیر “هرگز ” و “همیشه ” (پیام های والد سرزنشگر درون )دقت کنید.

اگر کسی به شما بگوید ” تو همیشه دیر می‌رسی ” چه احساسی پیدا می‌کنید.

استفاده از این کلمات به‌نوعی ناعادلانه است و حالات تدافعی در فرد ایجاد می‌شود. وقتی فردی در حالت دفاعی می‌رود نباید از او انتظار همدلی و همکاری داشت.

2-من راضی نیستم !

 مبهم و کلی صحبت نکنید مثلا نگویید :”من از رفتارایی که با من داری راضی نیستم!“، حرفتان را واضح و حتی با مثال بیان کنید.  من از فلان رفتار تو فلان جا ناراحتم ، 

تلاش کنید برای مطرح کردن هر موضوعی زمانی مناسب در نظر بگیرید، در زمان تکانه هیجانی و عصبانیت هیچ موضوعی را مطرح نکنید.

3-تو باید…

من برای توکاری را انجام می‌دهم و از شما نیز انتظار دارم در مقابلم این کار را انجام بدهید.

درست است که رابطه همیشه  دوطرفه و بر مبنای تقسیم وظایف تعریف می شود،ولی لازم است گاهی خوبی هایی که در حق طرف مقابلمان انجام می دهیم را از جنبه فرصتی برای رشد خودمان در نظر بگیریم ،

اگر تولد فردی را تبریک می گویید و برای او کادو می گیرید ولی او تولد شما را فراموش می کند، به خودتان یادآور شوید که من با انجام این کار خودم رشد کند و از کار خودم خوشحالم ، حتی اگر او این موضوع را تلافی نکند.

4-پاسخ کوتاه دادن:

در هنگام صحبت کردن  لطفاً از کلمات نظیر اوهوم و … استفاده نکنید. شاید احساس کنید پاسخ‌های تک سیلابی کوتاه هستند و بسیار خوب، اما به یاد داشته باشید که این‌گونه ارتباطات کلماتی ، عمق روابط بین شما کمتر و کمتر خواهد شد.

سکوت، جهل و سخنان کوتاه نشانه این است شما به اینجا تعلق ندارید و در کنار دیگران فقط حضور فیزیکی دارید. با انجام این کارها شما صدمات عمیقی به رابطه تان می‌زنید.

برای دانستن مطالب بیشتر در خصوص ارتباط موثر با دیگران روی لینک زیر کلیک کنید:

لینک ارتباط موثر  با دیگران