قسمت من و کار خدا – مجموعه داستان تو (4)

خانمی افسرده و مایوس با صدایی نالان گفت، سالهاست حسرت دیدن فرزندم را دارم که با همسر سابقم در کشور امریکا زندگی می کند، وقتی از او پرسیدم خب چرا نمیری ببینیش! گفت چون چندبار اومدم برم ویزام جور نشد و حس کردم خدا نمی خواد، راستش من با تقدیر نمی جنگم، ولی غم دلتنگی سالهاست مرا افسرده کرده.

بارها در جلسات کوچینگ با افرادی برخورد کرده ام که عدم مسئولیت پذیری در رسیدن به خواسته هاشون را به گردن خدا می اندازند و باور دارند که اگر نمی شود حتما خدا نخواسته و این موضوعی است که در تحلیل رفتار تحت عنوان آلودگی بالغ  به کودک یا والد مطرح می شود یعنی یک ترس از بخش کودک درون و یا یک باور (اینجانکشن ) در سطح والد موجب می شود ما از رسیدن به خواسته هامون باز بمانیم.

در این باره مثالهای زیادی حتی در بین افراد تحصیل کرده وجود دارد که به علت اینکه شهامت طلبی لازم برای احقاق حق و حقوشون را ندارند، میگن فلانی را به خدا یا کارما واگذار کردم، ولی در واقع خشم فروخورده از آن فرد همیشه در وجودشان باقی خواهد ماند.

همچنین افرادی که معتقدند چشم خورده و یا برایشان دعا نوشته اند و یا نفرینشان کرده اند و یا در افسردگی کارمای کار اشتباهی که در حق فلانی کردند می مانند ، تمام اینها مربوط به احساسات کودک آسیب دیده درون و باورهای ( اینجانکشن ها) درونی شده در سطح پیش نویس زندگی می باشد. تعصب، حق به جانبی، قضاوت، محکوم کردن دیگران نشان از عدم عزت نفس دارد که اگر قدری خودشناسی عمیق تری از خودمان کسب کنیم به راحتی می توانیم زندگی شاد و خویشتنی جدید برای رسیدن به خواسته هایمان از نو خلق کنیم .

 

نویسنده : لیلا امیری نسب 

 

در لینک زیر می توانید با حالات شخصیتی والد، بالغ و کودک بیشتر آشنا شوید :

 

ساختار شخصیت- سه حالت شخصیتی (والد -بالغ -کودک ) درTA

 

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

هسته درونی شخصیت و باورهای محدود کننده خود را بشناسید – پادکست (3)

(فایل صوتی -مدت زمان 25 دقیقه)

دانلود

 

طبق نظریه تحلیل رفتار وجود همه انسانها از 3 بخش تشکیل شده است 

1-وجود زیستی 

2-وجود روانی 

3-وجود هسته درونی

 

از نظر موریل جیمز، هسته درونی بخش اصلی شخصیت است همان قسمتی از وجود که دکتر اریک برن از آن به عنوان (خودواقعی) یاد می کند، در واقع در عمق درون هر انسانی هسته ای درونی وجود دارد که سرچشمه جوشان زندگی است و می خواهد خود را شکوفا کند. این هسته منبع انرژی است که به هریک از حالت نفسانی جان می دهد و به آنها وحدت می بخشد.

هسته درونی شما . یعنی جایی که عمیق ترین حس خودبودن در آن وجود دارد و بخش مثبت و شکوفاکننده شخصیت شما را تشکیل می دهد، هنگامی که آغوش شما به روی هسته درونی گشوده می شود، احساس خلاق و سرزنده بودن، جسور، شجاع، باانگیزه بودن، توانایی حل مسئله را داشتن و لذت بردن از زندگی را پیدا می کنید و دیگران نیز حس خوبی از ارتباط با شما خواهند داشت.

اما بعضی اوقات هسته درونی بسته و مسدود می شود و دلیل آن به بخش وجود روانی و باورهای محدود کننده، مهارها ، اینجانکشن ها و یا بازدارنده ها برمی گردد.  این پادکست به روشهایی اشاره دارد که به یاری آن درمی یابید چگونه با انرژی هسته درونی خود ارتباط برقرار کنید و شیوه هایی را برای آزاد سازی توانایی های شخصی بیان می کند ، همچنین توضیحات لازم در خصوص باورهای محدودکننده و راه حل های ممکن داده شده است .

 

بیشتر بدانید :

 

ساختار شخصیت- سه حالت شخصیتی (والد -بالغ -کودک ) درTA

 

ویدئوهای آموزشی تحلیل رفتار متقابل TA

در صورتی که می خواهید وجود روانی خود و مهارهای سطح ناخودآگاه خود را بیشتر بشناسید و تغییرات بنیادی در ساختار شخصیت خود ایجاد نمایید پیشنهاد ما این است که محصول جامع تحلیل رفتار متقابل را تهیه فرمائید.

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

شکست ذهنی – مجموعه داستان تو (2)

شرط ورودش به شغل دلخواه وکالت، آزمونی سخت بود، هر روز با خود می گفت این درس ها سخت است و من قبول نخواهم شد. و با این نگرش، مطالعه برای آزمون را را رها کرده بود.

به او گفتم، تو قبل از انجام آزمون، شکست را پذیرفته ای.دلیل این تسلیم و واگذاری مبارزه هم تنها این است که این اتفاق یعنی پیروز شدن را منوط به زمان کرده ای ،کاری کن که این چیزی که می خواهی رخ دهد حتی اگر بعد از چند بار شکست اتفاق بیفتد، افراد موفق درست پس از شکست در رقابتی سخت، به جای دلسوزی به حال خود، بی درنگ سرگرم طرح برنامه ای تازه برای رسیدن به اهدافشان می شوند،

به جای دست روی دست گذاشتن و قبل از آزمون از تلاش دست کشیدن سعی کن با چنگ و دندان از چیزی که به آن علاقه داری دفاع کنی!

 یک دلیل بسیار مهم در عدم پشتکار و رسیدن به اهداف، ترسهای درونی ما مبنی بر به اندازه کافی خوب نبودن و عزت نفس پایین است .از آنجایی که شایستگی و درجه اعتبار خودمان را به موقعیت اجتماعی و داشته هایمان گره زده ایم، در صورت عدم دستیابی به آنها در آینده نزدیک دچار اضطراب می شویم.دلیل شکست خیلی از افراد در دنیای واقعی ، در واقع ابتدا شکست در دنیای ذهن است.

دلاورانه به اهداف خود بچسب و اتفاقی که دوست داری را رخ دادنی ساز! اگر سرنوشت تو به رخ دادن این اتفاق بستگی دارد خوب کاری کن که رخ بدهد بدون قضاوت ، پیشداوری و در نظر گرفتن زمان ! 

 نویسنده : لیلا امیری نسب 

بیشتر بخوانید : 

 

اعتماد به نفس چیست؟

 

هدف

 

حال خوب با جملات تاکیدی مثبت روزانه -ذهن مثبت، موفقیت

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

تمرینی برای تغییر خود پنداره منفی و افزایش عزت نفس

خودپنداره که در زبان انگلیسی به آن “self-concept” می گویند، تعاریف بسیاری دارد اما همه ی آن تعاریف به یک مفهوم اشاره می کنند. خودپنداره ی شما به معنی ادراک شما از خود و رفتارتان می باشد.

وقتی از شما می پرسم خودتان را در یک صفحه توصیف کنید، چیزهایی را در مورد خود بیان می کنید که به آن اعتقاد دارید. شیوه ی نگاه و اعتقادات شما به خود و توانایی هایتان، خودپنداره نامیده می شود.

به چند مثال در مورد خودپنداره توجه کنید:

” من شخصی اجتماعی هستم”

“من می توانم هر مشکلی را حل کنم”

” من چاق هستم”

” من جذاب نیستم”

” من بی عرضه هستم”

” من آنقدر که باید موفق نیستم”

” من با تمام دستاوردهایی که دارم خودم را دوست داشتنی نمی دانم”

” من بسیار توانمند و تاثیرگذار هستم”

” من قادر هستم زندگیم را همانطور که می خواهم تغییردهم”

” من باور دارم که سن و شرایط محیطی تاثیری بر روند رشد من ندارد و من با تمام محدودیت ها ، زندگی رویایی ام را خلق می کنم”

 

چگونه خودپنداره ی مثبت یا منفی می تواند بر کل زندگی شما تاثیر بگذارد

 

خطرناکترین موضوع در مورد یک خودپنداره ی منحرف شده این است که ضمیر ناخودآگاهتان تان به صورت فعال به شما ثابت می کند خودپنداره ی شما صحیح است.

 برای مثال، اگر خودتان را شخصی ناتوان بدانید، در نتیجه ضمیر ناخودآگاه تان شما را تحریک نمی کند که کاری برای تغییر شرایط کاری خود انجام دهید. خودپنداره ممکن است مانع شود تا شما یک رژیم سالم را دنبال کنید و مدام به شما یادآوری می کند که رژیم غذایی هیچ تاثیری روی تغییر وزن  نخواهد داشت .

ممکن است جلوی شما را برای خرید لباس های زیبا بگیرد و به شما القا کند که هیچگاه جذاب نخواهید بود.حتی ممکن است کاری کند شما رفتاری غیر اجتماعی از خود نشان دهید!!

تلاش برای جذابیت بدون تغییر خودپنداره تان هرگز امکان پذیر نیست، چرا که همیشه احساس می کنید رفتارتان به شکلی مصنوعی است. اگر می خواهید ویژگی را در مورد خود تغییر دهید، باید این کار را با تغییر خودپنداره ی روانشناختی تان آغاز کنید.

 

فروشنده ی ای که به دلیل خودپنداره ی منفی خویش باور دارد همیشه شکست می خورد و یا باور دارد که محصولش آنقدرها هم ارزشمند نیست، هرگز موفق نخواهد شد فروش خوبی داشته باشد.

 

چگونه خود پنداره را تغییر دهیم

خودپنداره در نتیجه ی باور های غلطی ایجاد می شود که در گذشته در شما القا کرده اند، و شما به واسطه پیش نویس زندگیتان، نقش های این نمایشنامه و سناریوی معیوب را بارها و بارها تکرار می کنید، شما با چنین افکاری متولد نشدید ، به همین دلیل است که می توانید تغییرش دهید.

خود صحبتی ( گفت و گو با خود (self – talk  شیوه ای است که با کمک آن می توانید باور های خود را شکل دهید. به یاد داشته باشید باور های ما ستون هایی هستند که خودپنداره ی ما بر آن ها استوار است پس به منظور تغییر خودپنداره، اول باید باور هایی که در مورد خود دارید را زیر سوال ببرید.

 باید از موارد غلط دست بکشید و سپس با استفاده از خود صحبتی از ایجاد باور های غلط دیگر جلوگیری کنید. پس به صورت خلاصه می توانیم فرایند تغییر رفتار را به ترتیب به چهار مرحله تقسیم کنیم:

 1) خود صحبتی

 2) تغییر باور

 3) تغییر خودپنداره

 4) تغییر رفتار.

در واقع شما باید با خود صحبتی یا گفت و گو با خود، موانع روانشناختی را از سر راه بردارید تا بتوانید باور های خود را به شکل مثبت تغییر دهید و در نتیجه با تغییر خودپنداره به یک رفتار نوین دست یابید.

واگویه های ذهنی 

‌ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺭﺍ ﻭﺍﮔﻮیه مینامند؛ ﻭﺍﮔﻮیه ﻫﺎ ﺍﺛﺮﺍﺕ عمیقی بر ﻓﺮﺩ ﮔﻮینده ﺩﺍﺭﻧﺪ.
محققان طی مطاﻟﻌﺎﺗﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻓﻘﻂ یک ﺑﺎﺭ ﺑﮕﻮیید: “ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ نمیتوانم ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩهم”، باید یک ﻧﻔﺮ ﺩیگر ﻫﻔﺪﻩ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮید ﮐﻪ “ﺷﻤﺎ میتوانید ﺁﻥ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩهید” ﺗﺎ ﺍﺛﺮ ﻫﻤﺎﻥ یک ﺩﻓﻌﻪ ﺭﺍ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﺪ!

 

ﻣﺮﺍﻗﺐ ﻭﺍﮔﻮیه ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ باشید.

 

تمرین مهم تغییر خودپنداره منفی و افزایش عزت نفس

 

اگر خودپنداره شما فقط شامل صفات منفی باشد، در این حالت عزت نفس پایینی را تجربه خواهید کرد. در مسیر کسب خودپنداره مثبت و بدست آوردن عزت نفس، لازم است باورهای منفی را که در ذهنتان نسبت به خودتان شکل گرفته، شناسایی کنید. خود شناسی باعث خواهد شد بررسی کنید چه باور های غلطی نسبت به خودتان در ذهنتان شکل گرفته و چرا عزت نفس شما پایین است!

باور های منفی را پیدا کنید و آن ها را در تکه کاغذی یادداشت کنید. از خودتان خجالت نکشید و هر آن چه که در درونتان هست را به روی کاغذ بیاورید؛ شما می خواهید خودتان را تغییر دهید بنابراین باید با خودتان رو راست باشید!

در گام بعد، به دنبال شواهدی باشید که این باور ها را به چالش می کشد. به عنوان مثال اگر فکر می کنید دیگران به شما اهمیت نمی دهند و از نظر آن ها فردی دوست داشتنی نبوده اید، مثال هایی در جهت نقض این افکار پیدا کنید. این دسته از تفکرات و تفکرات این چنینی، ساخته ذهن خود شما ست و وجود شما برای اطرافیان تان لازم و دوست داشتنی ست اما شما این را حس نمی کنید!

به مثالهای زیر توجه کنید

 

اگر دوستانتان شما را در روز تولدتان غافلگیر کرده اند و یا اگر همسرتان با یک شاخه گل از شما قدر دانی کرده است، اگر فرزندانتان به شما عشق می ورزند ، اگر پدر و مادرتان به شما تلفن می زنند و مشتاق دیدار شما هستند یا حتی اگر فردی به شما عشق می ورزد ولی شما حس مثبتی به او ندارید هم نشان دهنده این است که شما دوست داشتنی هستید.

این موارد و بسیاری موارد دیگر که روی کاغذ می آوردید همه دلایلی هستند که به شما ثابت می کند برخلاف نظر خودتان، دیگران شما را فردی دوست داشتنی و مقبول می پندارند!

هر چه شواهد بیشتری در نقض باور های ذهنی خود بیاورید و هر چه بیشتر خودپنداره های منفی ذهنی تان را به چالش بکشید، عزت نفس بیشتری در خودتان حس خواهید کرد. در به چالش کشیدن تفکرات منفی درباره ی خودتان اصرار بورزید تا میزانی که به خودتان ثابت شود، آن چیزی که در مورد خودتان می پنداشتید، اشتباه بوده و شما فردی دوست داشتنی هستید. تا جایی به این روش ادامه دهید که تلقینات ذهنی گذشته از شما دور شود و اصول جدید را پذیرفته و جایگزین تفکرات اشتباه قبلی کرده باشید وآرامش را تجربه کنید.

عزت نفس و خودپنداره مثبت زیر بنای اعتماد به نفس است 

اگر بیزنس ، شغل ،هنر یا چالش جدیدی را می خواهید آغاز کنید، قطعا ترسها به شما حمله می کنند ،برای روبرو شدن با ترسهایتان، زمانهایی که در یک کار موفق بودید را به خودتان یادآوری کنید ، خودکار و کاغذی بردارید و تمام دستاوردهایی که در آن مرحله کسب کردید را روی کاغذ بیاورید، مثلا من توانایی خلق پول را بارها تجربه کردم، من در مصاحبه شغلی قبول شدم ، من در کار اولم موفق بودم و توانستم ارتقا درجه بگیرم، من در اولین کارم با پولی که بدست آوردم ماشین خریدم ، من توانایی خرید موبایل و وسایل مورد نیازم را داشتم، من توانایی پرداخت قبض هایم را داشتم و باز هم می توانم پول جدید خلق کنم. 

هر دستاوردی هر چند کوچک را به خودتان یادآوری کنید و آن را روی کاغذ بنویسید، به ذهن ناخودآگاهتان بقبولانید که شما توانایی خلق رویاهایتان را دارید، ذهن ناخودآگاهتان تفاوت زمان را درک نمی کند آنچه شما در مورد آینده تان باور دارید و مدام به تصویر می کشید را می پذیرد و شرایط را به سمت و سویی سوق می دهد که شما به خواسته هایتان هدایت می شوید.

 

نکته کلیدی در مورد روانشناسی خودپنداره

شما چیزی هستید که فکر می کنید پس اگر می خواهید ویژگی را در مورد خود تغییر دهید، اول باید خودپنداره یتان را عوض کنید و سپس تغییر به سادگی و خودبه خود اتفاق می افتد.

بیشتر  بدانید :

اعتماد به نفس چیست ؟

عزت نفس چیست ؟

تفاوت اعتماد به نفس و عزت نفس با غرور و خودشیفتگی چیست ؟

ده راهکار افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس- ویدئو آموزشی

 

 

در صورتی که قصد دارید به صورت منظم و جدی برای افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس خود وقت بگذارید،پیشنهاد ما این است که  محصول اعتماد به نفس و عزت نفس به روش TA را خریداری نمایید، این محصول پاسخ افرادی است که می خواهند از علت رفتارهای خود و دیگران آگاه شوند ،شخصیت خود را بهبود بخشیده و فرزندانی با اعتماد به نفس و عزت نفس پرورش دهند.

این محصول حاصل پژوهش ها و جست و جوهای ده ساله ماست که با متد انجمن بین المللیTA تهیه شده است .

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

چگونه با استفاده از جملات تاکیدی، ذهنی مثبت بسازیم ؟

جملات تاکیدی نوعی بیان مثبت هستند که از خود تخریبی و تفکر منفی جلوگیری میکنند. طرز استفاده از جملات تاکیدی اینگونه است که باید زندگی خود را تجزیه و تحلیل کنید تا موارد قابل تغییر را بهتر بیابید. جملات تاکیدی باید دست یافتنی و واقع بینانه باشند و هر روز تکرار شوند به ویژه هنگام بروز افکار منفی.

با تکرار تفکرات منفی ما خود را به این باور می‌رسانیم که به اندازه کافی خوب نیستیم به همین ترتیب این افکار برروی زندگی شخصی، روابط، شغل ما اثر می‌گذارد و ما خودمان را در چرخه ای منفی قرار می‌دهیم. اما اگر عمدا با این افکار و جملات منفی که مدام در ذهنمان تکرار می‌شوند مخالفت کنیم اثری به مراتب قوی تر در زندگیمان ایجاد خواهیم کرد. 

واگویه های ذهنی

به واگویه های ذهنی خود توجه کنید و آنرا روی کاغذ بنویسید 

من هرگز قادر به انجام این کار نیستم زیرا به اندازه کافی باهوش نیستم”

“من واقعا نمی‌توانم در جمع، خوب حرف بزنم مطمئنم که خراب می‌کنم”

“ای کاش می‌توانستم برای خودم کاری راه اندازی کنم. اما چه فایده؟ دیگران به سرعت ایده های من را می‌دزدند.

من هیچ وقت پیشرفت نمی‌کنم” به دلیل اینکه …

حال جملات تاکیدی مثبت خودتان را بسازید و جایگزین جملات قبلی کنید 

من خلاقیت زیادی برای انجام این پروژه دارم.
من می توانم این کار را انجام دهم!
من موفق هستم.
من در زندگی و کارم صادق هستم.
من با اعتماد به نفس در جمع صحبت می کنم
من هر روز یک کار مثبت می کنم.
من در انجام کارهایم عالی هستم.
من سخاوتمند هستم.
من خوشحالم.
من یک رهبر در سازمان هستم.

حتما با نوشتن افکار منفی روی کاغذ، به ذهنتان کمک کنید تا بتواند نظم پیدا کند، سپس شروع به نوشتن جملات تاکیدی مثبت نمایید.

جملات تاکیدی، عباراتی مثبت هستند که باید جایگزین افکار منفی بشوند تا از این طریق بتوانیم جلوی خودتخریبی ها و پایین آمدن عزت نفس را بگیریم . ما سال های زیادی را با این افکار منفی زندگی کرده ایم و قطعا آنها را هم باور کرده ایم، حال وقت آن رسیده که عبارات و جملات تاکیدی مثبت را جایگزین کنیم و آنها را آنقدر تکرار کنیم تا اثر آن افکار قبلی کمتر شود.

جملات تاکیدی مثبت حتی می‌تواند در از بین بردن استرس هم تاثیر بزرگی بگذارند.

در یک آزمایش جالب افرادی که بسیار استرسی و پرتنش بودند را در معرض جملات تاکیدی مثبت قرار دادند، نتیجه بسیار شگفت انگیز بود:

عملکرد این افراد در حل مسئله ای که قبلا برایشان بسیار ناممکن بود، به اندازه افراد کم استرس خوب شده بود.
علاوه بر این، تکرار این جملات تاکیدی برروی افرادی که عزت نفس کمی داشتند هم آزمایش شد، که نتیجه آن تاثیر بسیار زیادی بر روی این افراد داشت. بعد از این آزمایش ها مشخص شد قسمتی از مغز ما اگر به درستی تحریک شود، نتیجه آن، تغییر ویژه در عملکرد است.

به گفته محققان صرف تنها چند دقیقه زمان قبل از شروع یک جلسه مهم برای فکر کردن به یکی از عملکرد های خوبمان ( تکرار جملات تاکیدی) می‌تواند اعتماد به نفس ما را بالا برده و شانس پیروزی را بیشتر کند.

پس این تمرین را هر روز انجام دهید

بیشتر بدانید:

داستان امیل کوئه و تلقین مثبت 

پادکست از آگاهی تا آرامش

خودشناسی  

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

15 تفکر اشتباه که مانع حال خوب شما می شود را به راحتی بشناسید

1- ذهن‌خوانی (mind reading)

 فکر می کنید، بدون شواهد کافی می دانید که دیگران به چه چیزی فکر می کنند. مثل :

”جواب سلامم را نداد، پس حتما از دست من ناراحت است.”

شما فرض را بر این می گذارید كه می دانید آدم ها چه فكر می كنند بی آن كه شواهد كافی در مورد افكارشان داشته باشید.

 

2-پیش‌گویی (furtune telling)

آینده را پیش گویی می كنید به اینصورت كه اوضاع بدتر خواهد شد یا خطری در پیش است.

پیش بینی می کنید که حوادث آینده، بد از آب در می آیند یا این که خطرات زیادی شما را تهدید می کند. مثل :

”در امتحان شکست می خورم”

”کاری گیر من نخواهد آمد”.

 

3- فاجعه‌سازی (catastrophizing)

معتقدید هر چه اتفاق افتاده یا خواهد افتاد به شدت افتضاح،دردناک ، ناخوشایند و غیر قابل تحمل است بطوری که شما نمی توانید آن را تحمل كنید.مثل :

 ”افتضاح می شود اگر در دانشگاه قبول نشوم”.

”زشت است که تا این سن نتوانستم ماشین و خانه بخرم”.

 

 

4-برچسب زدن (labling)

به خودتان یا دیگران، صفات کلی و منفی نسبت می دهید.مثل:

”کسی این کالا را نمی خرد”

“من آدم بی ارزشی هستم” 

“او بی لیاقت است”.

 

5- نادیده گرفتن جنبه‌های مثبت (discounting positive)

مدعی هستید که کار های مثبت خودتان یا دیگران پیش پا افتاده و ناچیز هستند مثل:

”این کار از عهده همه بر می آید” 

 ”قبول شدن در کنکور که کار مهمی نیست”.

”طراحی سایت را هر کسی می تواند انجام دهد”.

”همه مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد را به راحتی می گیرند”.

 

 

6- فیلتر منفی (negative filter)

تقریبا همیشه جنبه های منفی را می بینید و به جنبه های مثبت توجه نمی کنید.ذهن شما نکات منفی را بیشتر مورد توجه قرار میدهد. مثل:

”هیچ کس مرا دوست ندارد”

“من هیچ کاری از دستم برنمیاید”

“هیچکس مقاله من را نمی خواند”

 

 

7- تعمیم افراطی (overgeneralizing)

بر پایه یک حادثه، الگو های کلی و مشابه با آن حادثه را منفی استنباط می کنید. مثل:

”این اتفاق همیشه برای من روی می دهد”

”در همه کار ها شکست می خورم”

“هرگز کارم درست پیش نمی رود”

 

8-باید اندیشی (should)

به جای این که حوادث را بر پایه چیزی که هستند ارزیابی کنید ، بیشتر آن ها بر اساس چیزی که باید باشند، تفسیر می کنید. مثل :

”باید کارم را خوب انجام بدهم”

”باید در کنکور قبول شوم”.

”باید این هفته کتابم را به پایان ببرم”.

 

9- قضاوت‌ گرایی (judgment focus)

 به جای این که خودتان، دیگران و حوادث پیرامون را بپذیرید و درک کنید، اغلب آن ها را در قالب ارزیابی های سیاه و سفید می نگرید. دائم خودتان و دیگران را طبق یکسری معیار های دلبخواهی، ارزیابی می کنید و متوجه می شوید که خودتان و دیگران پایین تر از آن حدی هستید که باید باشید.مثل :

 ”در دوران دانشگاه خوب عمل نکردم”

”اگر تنیس بازی کنم، از پس آن بر نمی آیم”

 ”سارا چقدر موفق است، ولی من اصلا موفق نیستم”.

 

 

 

10- شخصی‌سازی (personalizing)

علت بروز حوادث منفی را به خودتان نسبت می دهید و سهم دیگران را در بروز مشکل نادیده می گیرید. مثل :

”ازدواجم بهم خورد، چون بیشتر من مقصر بودم”

“مادرم از شدت مریضی دوام نیاورد، چون خوب نتوانستم ازش پرستاری کنم “

“فرزندم به موفقیت نرسید چون من پول کافی برای فرستادن او به دانشگاه نداشتم “

 

 

11-سرزنش‌ دیگران (blaming)

دیگران را علت مشکلات و احساسات منفی خود می دانید و از طرفی مسئولیت تغییر رفتارتان را نیز فراموش می کنید. مثل :

”دیگران باعث عصبانیت من می شوند”

 ”والدینم باعث و بانی همه مشکلات من هستند”.

 

12- مقایسه‌های نا عادلانه (unfair comparisons)

حوادث را طبق معیار های ناعادلانه تفسیر می کنید. خودتان را با کسانی مقایسه می کنید که از شما برترند و به این نتیجه می رسید که آدم حقیری هستید. مثل :

 ”او خیلی موفق تر از من است”

”شاگرد اول کلاس در امتحان خیلی بهتر از من عمل کرد”.

 

13-تاسف‌گرایی -ای کاش ها –  (regret orientation)

به جای این که در حال حاضر به کاری فکر کنید که از دستتان بر می آید، بیشتر به این مسئله می اندیشید که ای کاش در گذشته بهتر عمل می کردید. مثل :

 ”اگر تلاش کرده بودم ، شغل بهتری پیدا می کردم”

”ای کاش این حرف را نمی زدم”.

 

14- چی می‌شد اگر (what if)

دائم از خودتان سوال می کنید چی می شود اگر چنین اتفاقی بیفتد و در آخر با هیچ جوابی راضی نمی شوید.مثل :

”چی میشد اگر زنگ میزد..”

یا “چی می شد اگر این حرف را نمیزدم”.

 

15- استدلال هیجانی (emotional reasoning)

از احساسات و هیجانات خود برای تفسیر واقعیت استفاده می کنید نه بصورت واقع بینانه . مثل :

”چون دلم شور میزند، پس اتفاق ناگواری می افتد.”

”چند شب هست که خواب بد می بینم، پس حتما اتفاق بدی می افتد.”

 

تمام 15 نکته ای که در بالا ذکر شد را یکبار مرور کنید و در مورد خودتان نمونه هایی را روی کاغذ بنویسید تا خودشناسی عمیق تری از خودتان پیدا کنید.

تنها راه رسیدن به زندگی ایدال، از مسیر خودآگاهی و خودشناسی می گذرد ، پس بهتر است تلاش کنیم آگاهی خود را افزایش داده تا عزت نفس بیشتری در بر خورد با اتفاقات و حوادث داشته باشیم.

افراد با هوش هیجانی بالا ، چرایی احوال و چرایی رفتار خود را بررسی می کنند و کنترل عمیقی بر افکار، احساس و رفتار خود دارند، لذا به راحتی قادرند حال خوبی برای خود ایجاد کنند .

 

 بیشتر بخوانید : 

 

8 روش کاربردی براي شفای کودک درون

 

قانون 10 به 90 استفان کاوی – روشی برای زندگی بهتر

 

۱۳ رفتاری که هرگز در افراد با اعتماد به نفس و عزت نفس نمی‌بینید

آموزش زندگی موفق با TA

 

لینک های آموزش رایگان تحلیل رفتار متقابلTA

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

 

 

 

8 روش کاربردی براي شفای کودک درون

کودک درون منبع الهام ، شهود، خلاقیت و نوآوری می باشد ،کودک درون، بخش شاد درون ماست، بخشی که اکثر ما گمش کرده ایم، این بخش از شخصیت درونمان، به ما انرژی و انگیزه و نیروی حیات می بخشد و زندگی ما را سرشار از طراوت و حس ناب زیستن می کند، اگر بتوانیم با او ارتباط برقرار کنیم

در اینجا 8 روش کاربردی برای شفای کودک درون در رسیدن به لذت ، شادی و یک زندگی با بهره وری بالا را بخوانید:

 

1-خود را در شرايط ناآشنا قرار دهيد: 

کارهايي انجام دهيد که واقعا برايتان تازگي دارد:مثل يادگيري زبان جديد يا نواختن يک ساز يا ورزشی مفرح مثل اسکیت و یا مسافرت به یک جای جدید!

گوپنيک؛ پروفسور فلسفه در دانشگاه برکلي مي گويد: با مسافرت به اماکن جديد، شناخت شما از محيط کمتر مي شود؛ ممکن است گم شويد، زبان آنجا را نمي دانيد. در نتيجه احساس مي کنيد تمامي اين اطلاعات جديد را يک باره دريافت مي کنيد، همان‍طور که کودکان دنيا را مي شناسند.

مغز کودکان مانند پلاستیک است. یعنی دائما درحال ایجاد روابط جدید با محیط می باشداو می گوید: شما می توانید در سنین بالا هم با قرار دادن خود در شرایط نا آشنا و انجام فعالیت های جدید خاصیت پلاستیکی مغز خود را فعال کنید (البته نه به اندازه دوران کودکی)

 

2-يادگيري ماجراجويانه را در پيش بگيريد:

گوپنيک مي گويد: ما در بزرگسالي سعي در حل کردن مشکلات کنوني خود داريم. کودکان و نوجوانان مشکلي ندارند، بنابراين انرژي آن ها صرف کشف موضوعات جديد مي شود.

به جای تمرکز روی مشکلاتی مثل گم شدن انگشترتان، خراب شدن ماشین وسط اتوبان، قسط های بلند مدت ، تمام انرژی تان را صرف یک ماجراجویی جدید کنید و همواره رو به جلو حرکت کنید و تنها به لحظه اکنون و خلق رویدادهای جدید بیندیشید.

3-در لحظه غرق شوید، نه در گذشته یا آینده

بچه ها همزمان چند فعالیت را انجام نمی دهند، بلکه فقط یکی را در لحظه انتخاب می کنند، در آن غرق می شوند و تا زمانی که تمامش نکرده اند سراغ چیز دیگری نمی روند. این خصلت آنها که با تمام وجود و توجه خود، غرق یک چیز در آن لحظه می شوند باعث شادی عمیق شان می شود. اما بیشتر بزرگسالان ترجیح می دهند همزمان چند کار را انجام دهند و برای همین هم تمرکز چندانی ندارند.

 

4-بنگريد

دنياي بزرگي اطراف ماست، اما خيلي راحت مي توان با پريدن از يک فعاليت به ديگري از آن غافل شد. برن استاين مي گويد: با بزرگ تر شدن، فراموش کردم به آسمان نگاه کنم. من روز خود را با نگاه کردن به صفحه تلفن همراهم شروع مي کردم و از يک کار به سوي ديگري مي شتافتم و اين امر باعث شد زندگي را فراموش کنم! از کودکان بياموزيد که استاد لذت بردن از اطرافشان هستند! گاه و بيگاه مکثي کنيد تا تمامي آنچه در اطرافتان در جريان است را ببينيد.

5- با کودکان وقت بگذرانيد

گوپنیک می گوید:من یک نوه دو و نیم ساله دارم و وقت گذرانی با او باعث می شود بفهمم دنیا چقدر زیبا و پر محتواست. درست است که به عنوان سرپرست کودکتان، همواره چنین فرصت هایی برایتان وجود ندارد، اما وقتی که فرصت داشتید “مکثی کنید و از آرامش بودن در کنا ر کودکان لذت ببرید.” گوپنیک می گوید:از این فرصت استفاده کنید!

او می گوید:بشمارید و ببینید یک کودک 2 تا 4 ساله طی 5 دقیقه چند آزمایش انجام می دهد. اگر من می توانستم این مقدار کاوش را طی یک سال انجام دهم، تبدیل به یک دانشمند می شدم.

 6-هر روز يک کار را با تمرکز کامل انجام دهيد

یکی از چیزهایی که بزرگسالان در کودکان تحسین می کنند این است که آنها با تمام وجود غرق در تجارب خود هستند و برای پذیرش نتایج آن آماده اند!

برای 90 دقیقه گوشی خود را به حالت سایلنت در کشوی میز خودبگذارید، اینترنت را خاموش کنید، تمام تمرکزتان را روی یک کار قرار دهید ، و در طول مدت انجام آن کار به هیچ چیز دیگری نیندیشید، بعد از 90 دقیقه می توانید به خودتان به مدت 20 دقیقه جایزه دهید، استراحت کنید، گوشی موبایلتان را چک کنید و یا یک بازی انجام دهید .

7- روزي يک کار دلخواهتان را انجام دهيد

گاهی فیلم دلخواهتان را ببينيد، با دوستانتان بگرديد، به پارک یا سینما بروید، کودکان همواره مشغول انجام کارهايي هستند که دوست دارند. شما هم روزانه يک کار را براي دل خودتان انجام دهيد! با خواسته هاي خود در ارتباط باشيد تا تجارب و يافته هاي جديدي به دست آوريد.

 

8-نکات مثبت را بنويسيد:

 کودکان از اتفاقات کوچکي که برايشان مي افتد شگفت زده مي شوند و تا روزها آن را به ياد دارند و براي والدين شان تعريف مي کنند. بکرفلپس مي گويد: هرشب 3 تجربه مثبتي را که در طول روز داشتيد بنويسيد. اين کار مي تواند به مهمي فارغ التحصيلي يا به سادگي ديدن پروانه اي روي يک گل باشد!

همچنین بخوانید :

7مرحله از فرایند خوددوستی و عزت نفس 

مراقبه کودک معنوی درون 

قانون 10 به 90 استفان کاوی -روشی برای زندگی بهتر 

 

اگر به این بهانه که سرتان خیلی شلوغ است و فرصت خیلی کمی دارید، خودتان را درگیر چندچالش همزمان کنید، یعنی قبول کرده اید که در لحظه نباشید. ضمنا بهتر است در مورد حوادث دیروز اینقدر فکر نکنید و ببینید در این لحظه در اطراف تان چه روی می دهد. دست از تفکر وسواس گونه به ضرب العجل های کاری و زندگی در آینده بردارید و همین الان برای همین لحظه کاری انجام دهید. نگران لیست های بی پایان بایدها نباشید و یکی را انتخاب کنید و تا زمانی که تمامش نکرده اید سراغ بعدی نروید.

اگر ذهن تان فقط درگیر کاری باشد که هم اکنون آن را در دست دارید، کیفیت عملکردتان بالا خواهد رفت. با تمرکز داشتن و پراکنده نبودن ذهن، انرژی ذهنی تان هم ذخیره شده و سرحال ترید.

کودکی خود را به یاد دارید؟ زمانی که همه چیز زیبا و مانند قصه ها بود و شما را غرق شگفتی می کرد؟ متاسفانه خواسته های ما از زندگی مانند کار، روابط انسانی ، پول و سلامتی باعث می شود تا همه ما کم کم این حس شگفتی ساز را از دست بدهیم. اما این به معنای نابودی این احساس نیست!

 لطفا کودک درون تان را که دوست دارد تفریح و لذت را هم چاشنی هر کاری بکند فراموش نکنید!

 

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

قانون 10 به 90 استفان کاوی – روشی برای زندگی بهتر

قانون 10 به 90 چیست؟

در زندگی روزمره اتفاقات زیادی می افتد که بعضی از این اتفاقات، اصلا از قوانین خاصی پیروی نمی کنند یا قابل کنترل و قابل پیش بینی نیستند. این اتفاقات مثل خراب شدن ماشین، اشتباهی سهوی در محیط کار ،تأخیر در حرکت قطار یا هواپیما که در طول روز ممکن است برای هر فردی اتفاق افتدو تحت کنترل نمی باشد.

تمامی این اتفاقات می تواند تأثیر منفی بر روی فرد بگذارد و شاید تا ساعتها بر روی فرد اثر گذار باشد، ولی باید جلوی این تأثیرات منفی را گرفت و در هر شرایطی بهترین عکس العمل را از خود نشان داد. در مواجه با هر اتفاقی تبدیل بدترین شرایط به بهترین شرایط می تواند بهترین راه حل باشد.

به عنوان مثال، سر میز صبحانه نشسته‌اید که دختر شما با عجله میاید و به میز صبحانه می خورد و باعث می شود تا چای بر روی لباس شما بریزد.اتفاقی که اصلا قابل کنترل و پیش بینی نبود.

شما با عصبانیت سر دخترتان داد می کشید و به طبقه بالا برای تعویض لباس های خود می روید و زیر لب به همسرتان که چای را روی لبه میز گذاشته غر می زنید.

بعد از آن می بینید که دخترتان چون در حال گریه کردن بوده صبحانه نخورده و به سرویس مدرسه خود نرسیده است و به دلیل اینکه همسرتان عجله دارد و باید سریع به محل کارش برسد خودتان بایددخترتان را به مدرسه برسانید و مجبورید مسیر را با سرعت غیر مجاز بروید که متاسفانه جریمه می شوید و 15 دقیقه دیرتر به مدرسه می رسید.
بعد از رسیدن به مدرسه، دخترتان بدون خداحافظی می رود.

 

با نیم ساعت تأخیر به محل کار خود می رسید و متوجه می شوید کیف تان را نیاورده اید و همین روال برای بدترشدن روز شما ادامه دارد.

از محل کار خود به خانه می آیید و همچنان همسر و دخترتان از بابت رفتار صبح شما هنگام صرف صبحانه ناراحت هستند.

چرا روز شما به این بدی گذشت؟
مقصرچای بود که ریخته شد؟
مقصردخترتان بود که گریه می کرد؟
مقصر پلیس بود که بخاطر سرعت غیر مجاز جریمه تان کرد؟
مقصر خودتان بودید که عکس العمل خوبی نسبت به اتفاقات نداشتید؟

 

ریختن چای اصلا قابل پیش بینی نبود ولی عکس العمل شما می توانست بهتر باشد

اگه عکس العمل متفاوتی داشتید روزتان این گونه می شد:

چای از روی میز صبحانه بر روی لباس شما می ریزد  شما می‌ گویید «اشکالی ندارد عزیزم، دفعه بعد مراقب باش.»

سریع به طبقه بالا رفته و لباس خود را عوض می کنید و با کیفتان به پایین برمی گردید و می بینید دخترتان با سرویس به مدرسه می رود و برایتان دست تکان می دهد.شما هم 5 دقیقه زود تر به محل کار خود می رسید و روزخوبی را ادامه می دهید.

شاید 10 درصد اتفاقات خارج از کنترل ما هستند ولی 90 درصد کاملا به عکس العمل و نوع نگرش ما برمیگردد.

قانون 10 به 90 می تواند زندگی ما را تغییر دهد به شرط آنکه بخواهیم زندگی خوبی و نگاه متفاوتی به زندگی داشته باشیم.

شخصی که  هوش هیجانی EQ بالایی دارد قادر است به شکلی بالغانه احساسات خود را کنترل کند و در مواقع لازم واکنش مناسبی به اتفاقات نشان دهد.

محصولی متناسب با انتخاب شما یافت نشد.

 

داستان انگیزشی مقابله با چالش های زندگی

درون من صدایی ندا می دهد،بیدار شو، آرزوهایت یک رسیدن به توبدهکار است.

این صدا برای شما آشناست ؟

درون شما هوشمندی بیکرانی خانه داردکه می خواهد شما تغییر کنید و راه رسیدن به آرزوهایتان را می داند ، می داند چگونه از شما پشتیبانی و شما را راهنمایی کند، اگر راه را بر ترس هایتان ببندید، هنگامی که آگاه و حاضرمیشوید تا با ترسهایتان روبرو شوید، هر ترسی می تواند به شما درسی بدهد.

 

ارنست هولمز،به انگیزه درونی، کشش الهی اشاره می کند که بی وقفه در گوش شما می گوید، رشد کن، رشد کن ،تغییر کن.

اما صدای دیگری نیز وجودداردکه صدایی بلندتراست ،صدای ترس.

که فریاد می کشد نه، نه .بمان همین جا خوب است ، امن است ، متاسفانه این دروغی بزرگ است. دروغی که از نجواهای ذهن برمی خیزد و اجازه تجلی نیروی هوشمند درونتان را نمی دهد .مقاومت در برابر کشش الهی به رشد، بسیار خطرناک تر از رشد نکردن است .

می توان ترس را اینگونه معنی کرد،شواهد دروغینی که واقعی به نظر می رسند، اما اگر بخواهیم زندگی بزرگ تری ایجاد کنیم، باید اندازه ی وجودمان را گسترش دهیم  و این به معنای آن است که به سرحد خود برویم و خیز برداریم.

داستان شجاعت پرواز را در لینک زیر بخوانید 

لینک داستان شجاعت پرواز

 

داستان شجاعت پرواز – رسیدن به آرزوها و رویاها

 

یک روز از پنجره آشپزخانه به بالکن نگاه کردم،پرنده ای را دیدم که تکه های کوچک چوب را به منقار گرفته بود و قصد داشت در بالکن برای خود لانه ای بسازد، تا غروب آفتاب لانه اش تقریبا ساخته شده بود، چند روز بعد 3 تا مهمان جدید داشتیم ، هر روز روی تخم هایش می نشست و منتظر تولد جوجه هایش بود، تماشای به دنیا آمدن جوجه ها برایم تجربه ای مقدس و زیبا بود 

هر بار که به پنجره بالکن نزدیک میشدم، پرنده نر که چشمان قرمزرنگی داشت می ترسید و سریع از آنجا پر می کشید و دور می شد، ولی پرنده ماده با آن چشمان درشت مشکی رنگش و آرامش عمیقی که داشت، بااینکه من گاها قدم به درون بالکن می گذاشتم همچنان محکم روی تخم هایش نشسته بودو هیچ حرکتی نمی کرد ،این تجربه برایم جالب بود که مهر مادری را حتی در حیوانات هم می توان دید، که به خاطر فرزندانش ترس از وجودش رخت بسته بود.

سرانجام روزی رسید که جوجه ها به دنیا آمدند، مادر جوجه ها، هر روز میرفت و با غذا برمی گشت و مراقب و مواظب جوجه هایش بود. هر روز روند رشد آنها را تماشا می کردم و لذت می بردم تا اینکه روز پرواز جوجه ها فرارسید ،

جوجه ها مجبور بودند آسایش و امنیت لانه را ترک کنند و یکروز آفتابی، وقت آن رسید که در آسمان اوج بگیرند، بچه گنجشک اول از لانه خارج شد،و برای نخستین بار روی لبه بالکن نشست ، به پایین نگاه کرد،حدود سه متر با زمین فاصله داشت، برای لحظه ای کاملا بی حرکت ایستاد ،بالش را به سختی باز کردو تلاش کرد که در آسمان اوج بگیرد،چند قدم به جلو و عقب رفت و بار دیگر به شدت بالهایش را به هم زد و بی درنگ از لبه بالکن ، به سمت درختی در باغچه اوج گرفت ،و پس از نخستین تجربه موفقیت آمیز پرنده بودنش ، با همه وجود جیک جیک کرد.

و پس از آن جوجه دوم نیز همین کار را کرد، اما جوجه سوم، داستان دیگری داشت ، با نگرانی به لبه بالکن آمد، به پایین نگاه کردو به سرعت به لانه برگشت،انگار شهامت دنباله روی از خواهر ، برادرهایش را نداشت ، شنیدن جیک جیک آنها از باغچه، تشویقش میکرد از لانه پرواز کند، باز روی لبه بالکن نشست، بالهایش را به شدت به هم زد، یا باید می پرید یا می افتاد، چند بار به درو دیوار خورد، اما سرانجام توانست خود را به باغچه برساند، پس از آن سه گنجشک چند بار با موفقیت دور باغچه پرواز کردند و سپس به سوی اکتشاف جهان ناشناخته ی پیش رویشان پرکشیدند.

گفت بیایید به لبه پرتگاه،

گفتند می ترسیم،

دوباره گفت ، بیایید به لبه،

آن ها آمدند ،

آن ها را هل داد و به پرواز در آمدند.

“گیوم اپولینر”

داستان زندگی ما داستان پرواز است ، پرواز به سرزمینی ناشناخته، بیشتر انسانها در زندگی،به دنبال امنیت هستند ، امنیت مالی، امنیت در رابطه ، امنیت شغلی،……. این همان جایی است که زندگی یکنواخت می شود و خمودگی می تواند ریشه بدواند.

داستان زندگی ، داستان پروازی پر از رمز و راز است ، پرواز از فراز لبه امنی مطمئن، به سرزمینی نامطمئن، یادم می آید اولین باری که تصمیم گرفتم از شهر کوچک خودم به کشوری دیگر برای ادامه تحصیل مهاجرت کنم، با مخالفت همه اطرافیان و خانواده ام روبرو شدم ،و با این جملات مدام من را بمباران می کردند ، شغل به این خوبی داری آن را از دست می دهی ، ماشینت را می خواهی بفروشی ، چند سال دیگه برمیگردی، همین شغل را هم نخواهی داشت، در صورتی که در این مدت می توانی با همین پولی که درمی آوری خانه بخری و همین جا رشد کنی ….

ولی انگار شوق پرواز از لبه طاقچه زندگی در من آتش انداخته بود، سفری به سرزمین ناشناخته را آغاز کردم ، از امنیت به سوی ناامنی پرواز کردم ، از زندگی یکنواخت که همیشه به مانند گور برایم تنگ است، به سرزمین هیجان، تغییر و تحول گام گذاشتم .

 

کامینگز میگه : به شجاعت نیاز هست تا بزرگ شویدو همان کسی شوید که واقعا هستید .

هنگامی که باورهای معنوی تان را با ایمان به خدا ، هوشیاری، حضور بی کران، شعور کیهانی در هم می آمیزید،تجربه ای شگفت انگیزپدید می آید، ما به این دنیا آمدیم تا در یک سفر ماجراجویانه،کاوشگر باشیم، حرکت کنیم، رشد کنیم و تکامل بیابیم، و این تنها هنگامی رخ می دهد که پا روی ترسهایمان بگذاریم و آماده تجربه های نو در زندگی باشیم .

در لینک زیر می توانید داستانی شیرین از پشتکار برای رسیدن و خواسته ها و اهدافتان بخوانید 

داستان شیرین پشتکار (رمز پیروزی )